در خارج از آمریکا او را با عینک های دودی، بیسیم و اسلحه های خود کار، همراهییش میکنند. هر جا که او و محافظانش ظاهر میشوند، حاظران پی میبرند که این مرد دستی در قدرت دارد. چهره تیره وشیک پوش او، در نگاه اول، یکی از روسای مافیا را در ذهن تداعی میکند.

"زلمی خلیل زاد" 55 ساله است و از او در واشنگتن به عنوان حلال مشکلات یاد میشود.

 با آشنائیش به زبانهای منطقه و با شناختی که از آن ناحیه دارد و نیز درک سیاسی که با آموزشهای مبتنی بر اندیشه های نظامی و استراتژیک پرورش یافته، خلیل زاد را به شخصیت مورد اتکای واشنگتن در غرب آسیا بدل کرده است.

خلیل زاد اگر چه اصل و نسب پشتون دارد، ولی در مزار شریف یعنی محل ازبک نشین زاده شده است.

خلیل زاد کودکی و جوانی خود را در کابل سپری کرد و در همان جا با زبان انگلیسی آشنا شد. در سالهای دهه 70 وقتی او در دانشگاه آمریکائی بیروت تحصیل میکرد، به هواداری از آرمان فلسطینیان روآورد. بعد ها برای ادامه تحصیل به شیکاگو رفت، دانشگاه شیگاگو به صورت سنتی زیر نفوذ محافل راست آمریکا بوده است و خلیل زاد نیز به سوی اولین مراکز راست امریکا گروید که اینک قدرت را در واشنگتن در دست


دارند.

خلیل زاد در آمریکا با نویسنده پر خواننده و فمینیست اتریشی تبار، یعنی شریل بنارد آشنا شد و با او پیوند زنا شوئی بست. سال 1979 زمانی که وی تحصیل دکترای خود را به پایان برد ، افغانستان به اشغال شوروی در آمد. خلیل زاد در آمریکا باقی ماند و در دانشگاه کلمبیا مشغول تدریس شد و همزمان به صف هواداران برژنسکی پیوست. برژنسکی به عنوان مشاور امنیت ملی امریکا در زمان جیمی کارتر، استراتژیهائی را برای مهار کمونیسم بین المللی طراحی کرده و در نهایت این تئوری را پیشنهاد کرد که" ایالات متحده برای تحکیم موقعیت بین المللی خود و نیز به سبب نیازهای نفتی اش باید کنترل آسیای مرکزی را در دست بگیرد".

خلیل زاد که اوایل دهه 80 به تابعیت امریکا درآمد به سبب آشنائیش و اگاهی با امور افغانستان برای هر دولتی در واشنگتن فردی با ارزش تلقی میشد اما به دلیل این تعلق فکری خلیل زاد به محافظه کاران بود که راه او را برای ورود به درون دولت ریگان همو ار کرد.

خلیل زاد در ان زمان با سلسله مقالات و متن هائی که در باره افغانستان منتشر کرده بود، دیگر کم وبیش در میان محافل رسمی آمریکا شناخته شده به شمار میامد. بارها پیش آمده که وی در اجرای ماموریتها, چه به عنوان فرستاده ویژه و چه به عنوان مشاور نظر خود را عوض کرده و سیاستهای متفاوتی را در پیش گرفته است و در بسیاری هم کارنامه موفقی داشته است و روز به روز نفوذ و تاثیر او رو به فزونی داشته است.

 او هوادار کمک امریکا به مجاهدین افغان در رویاروئی با شوروی سابق بود. به نوشته روزنامه واشنگتن پست، خلیل زاد به گروهی تعلق داشت که ریگان را برای تحویل موشکهای استینگر به مجاهدین افغانی زیر فشار گذاشت. بعدها دولت امریکا از بیم اینکه این موشکها به دست نیروها یا کشور های مخالف بیفتد به باز خرید و جمع اوری آنها دست زد.

از سال 1986 تا 1989 خلیل زاد مشاور ویژه وزارت خارجه امریکا در مورد جنگ ایران و عراق بود. او با حمایت امریکا از صدام در جنگش علیه ایران چدان موافق نبود در ماههای آخر این جنگ در توصیه نامه ای که برای وزارت خارجه تدوین کرد، نسبت به خطر صدام حسین هشدار داد و خواهان بریدن واشنگتن از بغداد شد.

گفته میشود که این توصیه خشم شولتز را بر انگیخته بود تا اینکه تجاوز ارتش عراق به کویت در اگوست همان سال پیش بینی خلیل زاد را تائید و محاسبات واشنگتن را دگرگون کرد.

خلیل زاد حالا دیگر همراه با وولفوویتز در بخش برنامه ریزی سیاسی وزارت دفاع مشغول بود که ریاست آن را دیک چنی معاون کنونی رئیس جمهور امریکا بر عهده داشت.

با انتخاب بیل کلینتون به ریاست جمهوری امریکا در سال 1992 خلیل زاد از پستهای دولتی خارج شد و به گروه مشاوره و نظریه پردازی محافظه کاری پیوست.

خلیل زاد چند گاهی نیز مشاور شرکت یونی کال بود که از جمله مشاوران این شرکت حامد کرزی بود که خلیل زاد در انتخاب وی به ریاست جمهوری افغانستان نقش اصلی را بازی کرد. با راه یافتن جرج بوش به کاخ سفید، خلیل زاد به ریاست بخش آسیای مرکزی و خلیج فارس در شورای امنیت ملی گمارده شد. ریاست این شورا را کاندولیزا رایس، وزیر خارجه کنونی امریکا به عهده داشت.

در پی ترورهای 11 سپتامبر ، خلیل زاد به پر نفوذ ترین شخصیت مسلمان و غیر آمریائی نسب بدل شد. با سقوط طالبان ، شکل دهی به ساختار سیاسی افغانستان مطابق با طرح امریکا به بزرگترین آزمون وی، مبدل شد.

که در آن زمان گزینه اصلی مورد حمایت امریکا، برای ریاست جمهوری افغانستان حامد کرزی بود و در زمانی که خلیل زاد خبر دار شد که محمد ظاهرشاه قصد دارد خودش را برای ریاست جمهوری افغانستان کاندید کند ، با چیرگی خاصی برای منصرف کردن محمد ظاهر از این نامزدی، حتی یک روز برگزاری لویه جرگه را به تاخیر انداخت و پیش از آنکه شاه سابق، خود، انصراف خویش را اعلام کند، این خلیل زاد بود که خبر از شرکت آتی وی در یک مصاحبه مطبوعاتی و اعلام انصراف از این نامزدی داد.

اکنون نیز ، با پایان یافتن زمامداری حکومت جرج بوش در امریکا زمان آن رسیده تا  جمهوری خواهان برای جایگزینی حامد کرزی که دیگر آن شاخص بی بدیل بودن را از دست داده، تلاش مضاعفی را آغاز کنند. به نظر میرسد که نتیجه این تلاشها این خواهد بود که برای حفظ افغانستان به عنوان یکی از دستاوردهای دولت بوش تلاش کنند تا اینبار مرد کهنه کار دستگاه سیاسی آمریکا را به شکلی دیگر وارد فضای سیاسی افغانستان کنند. اینکه این فرضیه و تلاش امریکا برای نامزدی خلیل زاد برای ریاست جمهوری افغانستان چقدر به حقیقت نزدیک است در آینده آشکار خواهد شد. اما چیزی که اهمیت دارد اینست که دیگر زمان شعار و آرمانهای دور و دراز جهادی و روشنفکری به سر آمده و دیگر زمانی برای جبران فرصت سوزیها نمانده است. ملت افغان باید برای جدا شدن از دور باطل سالهای سیاه و پیوستن به جریان آب " تصمیم کبرای"خود را بگیرد.

پی نوشت:

روزنامه‌ آلماني‌ «تاتس‌» و «فرانكفورت